گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد سيزدهم
سوره شصتم (الممتحنه) ...



ص : 121
اشاره
سورة الممتحنه: این سوره مبارکه را سوره امتحان و سوره مودت نیز گویند و در مدینه منوره نازل شده است.
عدد آیات: سیزده آیه به اجماع علما.
عدد کلمات: سیصد و سی و هشت.
عدد حروف: یکهزار و ده حرف.
صفحه 92 از 274
ثواب تلاوت: ثواب الاعمال- ابن بابویه رحمه اللّه از حضرت سجاد علیه السّلام روایت نموده: هر که سوره ممتحنه را در فرایض و
نوافل بخواند، دل او را خدا به ایمان امتحان فرماید، و چشم او را روشن و منور گرداند، و هرگز فقر و دیوانگی به او و اولاد او راه
با تذکّرات سابقه) چون حق تعالی در سوره حشر بیان احوال کفار و منافقان را نمود، افتتاح این سوره به ذکر تحریم ) «1» . نیابد
موالات و وجوب معادات کفار بیان فرماید.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
__________________________________________________
. 1) به نقل از منهج الصادقین، جلد 9، صفحه 245 )
ص: 122
[سوره الممتحنۀ ( 60 ): آیه 1] ... ص : 122
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِ ذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیَّاکُمْ
أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِنْ کُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً فِی سَبِیلِی وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَیْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ
( یَفْعَلْهُ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ ( 1
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا: اي کسانی که ایمان آوردید به خدا و رسول و قیامت، لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي: اتخاذ نکنید و فرانگیرید دشمنان من، وَ
عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ: و دشمنان خود را دوستان، و با ایشان طرح مصاحبت میفکنید.
شأن نزول: سال هشتم هجرت، دو سال بعد از مراجعت بدر، حضرت قصد مکه داشت به طریق اخفا، ساره کنیز ابی عمرو، مغنیه و
نائحه بود در مکه. به مدینه آمد. حضرت از او استفسار فرمود که به جهت اسلام آوردن اینجا آمدي، گفت: نه. فرمود: به جهت
مهاجرت، گفت: نه، بلکه به جهت طعام و لباس آمدهام، باز به مکه برمیگردم. فرمود: چرا از اهل مکه طعام نطلبیدي؟ گفت:
بعد از واقعه بدر، دیگر به نوحه و غناي من میل نکردند و چیزي به من ندادند.
حضرت فرزندان عبد المطلب را فرمود: او را چیزي بدهید. ایشان طعام و لباس و زاد و راحله به او دادند. بعد نزد حاطب بن ابی
بلتعه آمد، نامهاي به او داد که:
اي اهل مکه بدانید رسول خدا قصد شما دارد، اسلحه را مهیا کنید براي قتال. و ده درهم به او داد گفت: این نامه را به اهل مکه
برسان. ساره نامه را میان موي سرش پنهان نموده روانه شد.
جبرئیل نازل، و حضرت را اعلام نمود. پیغمبر، امیر المؤمنین علیه السّلام را با چند نفر فرستاد که نامه را از او بگیرید و بیاورید. در
روضه خاخ او را یافتند.
از او طلب نامه نمودند، زن به گریه آمد و انکار نمود. آن چند نفر خواستند
ص: 123
برگردند. حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: پیغمبر دروغ نفرماید، آنچه فرموده به اخبار جبرئیل بوده. پس شمشیر از غلاف
کشید به زن فرمود: مرا شناسی، به خدا اگر نامه را ندهی گردنت میزنم. زن ترسید گفت: زنهار یابن ابی طالب، روي بگردان، نامه
را به تو دهم. پس نامه را از میان موي سر خود بیرون آورد. حضرت نامه را خدمت پیغمبر آورد. حضرت به منبر خطبه خواند،
فرمود: یکی از شما نامهاي به اهل مکه نوشته تا آنها را از قصد ما آگاه سازد. اگر برخیزد و اعتراف کند [فهو المراد]، و الا او را
رسوا نمایم. سه مرتبه تکرار نمود. حاطب برخاست و گفت: یا رسول اللّه، من بودم و من بعد از اسلام نفاق نورزیدم و مودت و
صفحه 93 از 274
دوستی با آنها ننمودم. منشاء نامه آنکه در مکه قبیله ندارم، خواستم حقی بر اهل مکه پیدا کنم و مرا حمایت کنند. به روایتی
حضرت فرمود او را از مسجد بیرون کنید. مردم دست به پشت او میزدند تا به در مسجد، و او به حضرت نگاه میکرد که شاید
عطف توجه حضرت بدو شود.
آخر حضرت فرمود: او را بازگردانید و او را توبه داد. حق تعالی آیه شریفه نازل فرمود: اي اهل ایمان، فرانگیرید دشمن من و دشمن
خود را دوست، و با آنها مودت ننمائید.
تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ: القا میکنید و میفرستید به سوي ایشان دوستی را به سبب مکاتبه، وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ: و حال آنکه بتحقیق
کافر شدند به آنچه آمده است به شما، مِنَ الْحَقِّ: از کلام حق و درست و راست که قرآن است، یا دین اسلام، یا کسی که سزاوار
متابعت است، یعنی حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم. یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ: در حالتی که بیرون میکنند پیغمبر را از مکه، وَ
إِیَّاکُمْ: و شما را نیز، أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ: به سبب آنکه ایمان میآورید به خدا که پروردگار شماست، یعنی ایشان به سبب ایمان،
شما را از دیار خود بیرون میکنند. پس ایشان را دوست مگیرید و به آنها مودت نکنید. إِنْ کُنْتُمْ خَرَجْتُمْ: اگر هستید شما که بیرون
آمدهاید از وطنهاي خود، جِهاداً فِی سَبِیلِی: به جهت جهاد و قتال در راه من، وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِی:
ص: 124
و براي طلب خشنودي من، تُسِرُّونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ: به پنهانی میفرستید دوستی را به سبب کتابت، یا سخنان سرّي به ایشان میفرستید
به سبب دوستی، وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَیْتُمْ: و من داناترم از شما به آنچه پنهان میکنید از مودت دشمنان، وَ ما أَعْلَنْتُمْ: و آنچه ظاهر
میسازید از اعتذار، و رسول خود را مطلع میگردانم. وَ مَنْ یَفْعَلْهُ مِنْکُمْ: و هر که بکند این کار را از شما، [که آن القاي خبر] است
به ایشان، یا دوستی دشمنان، فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ: پس بتحقیق گمراه شده از راه راست، و خطا نموده از طریق حق و صواب.
تنبیه: آیه شریفه نهی است از دوستی با دشمنان خدا و مؤمنین، و اظهار مودت نسبت به ایشان چون کافر شدند به خدا و پیغمبر و
اسلام و قرآن، زیرا ایمان و کفر، دو سدّي هستند که با هم جمع نشوند. بنابراین مؤمنین، مودت و دوستی با کفار ننمایند.
ابن فضّال از حضرت رضا علیه السّلام روایت نموده: من والی اعداء اللّه فقد عادي اولیاء اللّه و من عادي اولیاء اللّه فقد عاد اللّه و حقّ
علی اللّه ان یدخله فی نار جهنّم. هر که دوستی کند با دشمنان خدا، پس بتحقیق دشمنی نموده با دوستان خدا و هر که دشمنی کند
با دوستان خدا، پس بتحقیق دشمن داشته خدا را او، سزاوار است بر خدا او را داخل نماید در جهنم.
[سوره الممتحنۀ ( 60 ): آیه 2] ... ص : 124
( إِنْ یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْداءً وَ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ ( 2
إِنْ یَثْقَفُوکُمْ: اگر بیایند شما را کفار مکه، یعنی بر شما قادر باشند و ظفر یابند، یَکُونُوا لَکُمْ أَعْداءً: باشند مر شما را دشمنان، یعنی
القاي محبت فایده ندهد، و ایشان دشمنی پنهان را آشکار کنند. وَ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ: و منبسط سازند و بگشایند به سوي شما
دستهاي خود را، وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ: و
ص: 125
زبانهاي خود را به بدي، یعنی به زدن و کشتن و دشنام دادن، وَ وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ:
و دوست دارند که شما کافر شوید چنانکه ایشان هستند و از دین خود برگردید.
و چون حال آنها با شما به این طریق است، پس مودت نمودن و مناصحه کردن با امثال ایشان، خطاي عظیم است از شما.
تبصره: آیه شریفه اشعار است بر آنکه دوست داشتن کفار، ارتداد اهل اسلام را، پیش از همه چیز متمناي ایشان است از ایقاع انواع
مکاره دنیا و دین بر ایشان، از کشتن و اسیري و غیر آن زیرا میدانند دین عزیزتر است نزد شما از جان شما، و اهمّ دشمن آنست که
صفحه 94 از 274
سبب نماید آنچه اعزّ اشیاء است نزد شخص. بنابراین مؤمن را شایسته نیست مودت و مخالطه نماید با دشمنی که در صدد گرفتن
اعزّ و اعظم گوهر گرانبهاي ایمانی است.
( (آیه 3
[سوره الممتحنۀ ( 60 ): آیه 3] ... ص : 125
( لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ یَفْصِلُ بَیْنَکُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ( 3
لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ: هرگز نفع نخواهد رسانید شما را خویشان شما، وَ لا أَوْلادُکُمْ: و نه فرزندان شما، یعنی امروز مودت میورزید
با کفار و مشرکان به سبب محبت فرزندان و خویشان، و حال آنکه ایشان هرگز نفعی به شما نرسانند. بعد از آن فرماید: یَوْمَ الْقِیامَۀِ:
روز قیامت، یَفْصِلُ بَیْنَکُمْ: جدا کند و فصل فرماید خدا میان شما و اولاد و خویشان، یعنی کافران را به جهنم فرستد و مؤمنان را به
بهشت، پس چیست شما را که ترك میکنید حق خدا را جهت مراعات کسانی که به شما نفع نخواهند رسانید و فرداي قیامت از
شما جدا خواهند شد. وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ: و خداي تعالی به آنچه شما میگیرید از دوستی و دشمنی، بَصِ یرٌ: بینا است و شما را بدان
جزا و سزا خواهد داد.
بیان: آیه شریفه تخطئه رأي مسلمانان در موالات با کفار به آنچه راجع
ص: 126
است: اولا به حال کسانی که موالات میکنند به ایشان، و ثانیا به آنچه مقتضی این موالات است، به جهت اعلام ایشان است بر آنکه
هر یک از این جهتین، فاسد و باطل، و هیچگونه فایدهاي بر آن مترتب نخواهد بود.
( (آیه 4
[سوره الممتحنۀ ( 60 ): آیه 4] ... ص : 126
قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَ نَۀٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ
بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلاَّ قَوْلَ إِبْراهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَ ما أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ رَبَّنا عَلَیْکَ
( تَوَکَّلْنا وَ إِلَیْکَ أَنَبْنا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ ( 4
قَدْ کانَتْ لَکُمْ: بدرستی که هست مر شما را اي مؤمنان در ترك موالات کافران و تبرا نمودن از ایشان، أُسْوَةٌ حَسَنَۀٌ: قدوه اي نیکو و
خصلتی پسندیده که بدان اقتدا باید کرد، فِی إِبْراهِیمَ: آن طریقه نیکو که در میان حضرت ابراهیم علیه السّلام بود، وَ الَّذِینَ مَعَهُ: و
انبیائی هستند که تابع او بودند. حاصل آنکه هست مر شما را خصلت « الَّذِینَ مَعَهُ » کسانی که با او بودند از اهل ایمان. نزد بعضی به
حسنه در حضرت ابراهیم علیه السّلام و تابعان او. إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ: زمانی که گفتند ایشان مر گروه خود را از مشرکان، إِنَّا بُرَآؤُا
مِنْکُمْ:
بدرستی که ما بیزاریم از شما، وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ: و از آنچه میپرستید و ستایش میکنید از غیر خدا از اصنام، کَفَرْنا بِکُمْ:
کافریم به دین شما، یا معبودان شما، یعنی جاحدین شما و منکر معبودان شمائیم، و شما و
ص: 127
معبودان شما نزد ما اعتنا و اعتباري ندارید.
تبصره: آیه شریفه دستور فرماید به مؤمنین که براي شماست خصلتی پسندیده و نیکو، و آن اقتدا به سیره حضرت ابراهیم علیه السّلام
و انبیا و صلحا باشد. و از جمله آن خصلت نیکو، تبراي از دشمنان خدا و ادیان باطله است، چنانچه به نص وحی منزل اخبار فرماید
صفحه 95 از 274
که: مؤمنان در مقابل معاندان و مشرکان گفتند:
إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ: ما بیزاریم و تبرّا نمائیم از شما و آنچه غیر خدا پرستش کنید، و کافریم به شما و دین شما. و لازمه
اعتقاد صحیح، نفی غیر حق و اثبات حق است، چنانچه اصل توحید هم مرکب از دو قضیه نفی و اثبات باشد. و میزان در معتقدات
حقه، همین است که تعبیر از آن به تبرا و تولی گردیده است.
وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ: و ظاهر و آشکار شد میان ما و شما، الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً: دشمنی به دل و دشمنی به دست، یعنی زدن و کشتن
همیشه.
مراد آنست که پیوسته میان ما و شما دشمنی قائم خواهد بود به دست و زبان، حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ: تا اینکه ایمان آورید به خدا
در حالتی که یکتا و یگانه است در ذات و صفات و افعال، یعنی تا هنگامی که به وحدانیت الهی ایمان آرید. خلاصه معنی آنکه:
سبب دشمنی میان ما و شما، نیست مگر ایمان نیاوردن شما به خداي یگانه. پس مادامی که سبب قائم است در میان ما و شما،
عداوت قائم است در میان ما. بنابراین کفر را از خود زایل گردانید و ایمان آورید به خداي فرد بیهمتا، تا عداوت به محبت مبدل
گردد. پس اي اهل اسلام، شما نیز به این طریقه اقتدا کنید و با دشمنان دین تبرا کنید، و مادامی که اسلام نیاورند و به وحدانیت
خدا و دین حق معتقد نشوند، ترك عداوت ایشان مکنید و تبرا نمائید. پس در تبرا نمودن از مشرکین اقتدا به حضرت ابراهیم علیه
السّلام نمائید، إِلَّا قَوْلَ إِبْراهِیمَ: مگر در گفتن ابراهیم علیه السّلام، لِأَبِیهِ: براي عمش آزر که در تربیت و محافظت او در زمان
طفولیت به منزله پدر بود، لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ: هر آینه آمرزش خواهم براي تو نظریه
ص: 128
وعدهاي که آزر نموده بود که اسلام آورد. پس استغفار نماید حضرت ابراهیم براي او، پس چون مبین شد که دشمن خدا است،
بیزاري جست از او.
بر عمّ چنانچه حق تعالی حکایت از اولاد یعقوب علیه السّلام « اب» بیان: اولا- مراد از پدر در آیه، عمو باشد. و اطلاق شود لفظ
فرماید. وقتی سؤال نمود: ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قالُوا نَعْبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبائِکَ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ و معلوم است که حضرت
بر او شده. ثانیا- استغفار حضرت ابراهیم علیه السّلام به شرط ایمان « اب» اسمعیل، عم یعقوب علیه السّلام بود، و حال آنکه اطلاق
بود، و آزر وعده ایمان داده بود چون ظاهر و آشکار شد کفر او، حضرت تبرّي نمود از او چنانچه روایت عیّاشی از حضرت صادق،
دالّ بر آنست. جلد پنجم- سوره توبه آیه 114 مراجعه شود. و مخفی نیست اگر حق سبحانه، این استثناء را نمیفرمود، مظنه آن
میشد که استغفار براي کفار، مطلقا جایز باشد بدون وعده ایمان، پس به جهت رفع این مظنه نهی اهل اسلام نمود از این اقتدا.
وَ ما أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ: (تتمه قول حضرت ابراهیم علیه السّلام). به عم خود گفت: و مالک نیستم اي عمّ براي تو از عذاب
خدا چیزي را، یعنی نمیتوانم رفع آن را نمایم. و چون حضرت خلیل الرّحمن و قوم او از قوم خود تبري کردند، روي نیاز به درگاه
ملک جلیل آوردند، گفتند: رَبَّنا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنا: اي پروردگار ما، بر تو توکل کردیم و اعتماد نمودیم، یعنی از خلق بریدیم و به
درگاه تو متوجه شدیم، وَ إِلَیْکَ أَنَبْنا: و بسوي طاعت تو بازگشتیم، وَ إِلَیْکَ الْمَصِ یرُ: و به سوي حکم توست بازگشت همه در
آخرت.
تتمه: خاتمه آیه، معتقدات ایمانی را اشاره فرماید به سه چیز: 1- توکل، یعنی واگذاري امورات به خدا و اعتماد بر او. 2- بازگشت
به درگاه سبحانی به طاعت و عبادت. 3- اقرار و اعتقاد به آنکه بازگشت همه بندگان به محضر سبحانی است براي پاداش اعمال از
ثواب و عقاب.
( (آیه 5
[سوره الممتحنۀ ( 60 ): آیه 5] ... ص : 128
صفحه 96 از 274
( رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَۀً لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ( 5
ص: 129
رَبَّنا لا تَجْعَلْنا: اي پروردگار ما قرار مده ما را، فِتْنَۀً لِلَّذِینَ کَفَرُوا:
آزمایش براي آنان که کافر شدند، یعنی ایشان را بر ما مسلط مفرما و به دست ایشان ما را مفتون و معذب مفرما، تا در حق ما
نگویند: اگر ایشان حق میبودند، در دست ما گرفتار نمیشدند. 2- ایشان را بر ما مستولی ننما تا ما را از دین تو در فتنه اندازند و از
آن منحرف سازند. 3- لطف خود را شامل حال ما ساز تا بر فتنه و اذیت آنان صبر کنیم و تابع ایشان نشویم. 4- نگاه دار ما را از
موالات ایشان، چه اگر با ایشان به طریق موالات سلوك کنیم، خلاف رضاي تو رفتار نمودیم. 5- یا ما را مخذول مفرما در وقت
محاربه با آنها، وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا: و بیامرز ما را اي پروردگار ما از آنچه تفریط کردیم در راه تو، إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ: بدرستی که
تو غالبی در حکم، پس شر آنها را از ما دفع فرما، دانائی که تمام کارهاي تو، به حکمت و مصلحت میباشد.
( (آیه 6
[سوره الممتحنۀ ( 60 ): آیه 6] ... ص : 129
( لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَۀٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ مَنْ یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ( 6
لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِیهِمْ: هر آینه بتحقیق هست مر شما را اي اهل اسلام، در حضرت ابراهیم علیه السّلام و اصحاب او، أُسْوَةٌ حَسَ نَۀٌ:
خصلتی نیکو و پسندیده که به آن اقتدا کنید.
بیان: تکرار، به جهت تأکید و مزید ترغیب است بر تأسی به آن حضرت.
-2 اول اقتداي به اقوال [و در ثانی به افعال. 3- اهمیت مطلب تکرار را لازم، و خارج از فصاحت نیست، چنانچه در معانی و بیان
ذکر شده.
لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ: این اقتدا براي کسی است که امید دارد رضاي الهی را، وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ: و پاداش روز قیامت را، پس سزاوار
نیست که مؤمن
ص: 130
ترك تأسی نماید به حضرت ابراهیم علیه السّلام و اصحاب او و اشعار دارد به آنکه ترك این اقتدا، مؤدي به سوء عقیده است، و لذا
در عقب آن فرماید: وَ مَنْ یَتَوَلَّ: و هر که روي بگرداند از این اقتدا و دوستی نماید با دشمنان دین، فَإِنَّ اللَّهَ: پس بدرستی که خداي
تعالی، هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ: او است بینیاز از او و از نصرت کردن او دین را، زیرا خود ناصر دین و احتیاج به غیر ندارد، ذات او ستوده
شده است در جمیع احوال و افعال، بیستایش خلقان، پس تولی هیچکس به ساحت کبریائی ضرري نرساند، بلکه ضرر متوجه به
خود بندگان است.
مروي است که بعد از نزول آیه شریفه مؤمنان به کلی مودت پدران و اولاد و اقربا که در مکه داشتند ترك کردند، و عداوت کفار
را در دل خود ثابت نمودند. حق تعالی چون جدیت ایشان را در ترك موالات و مواصلت اقربا و رسوخ عداوت آنان را به کفار
مشاهده فرمود، بر ایشان ترحم نموده، و عده مودت را به ایشان کرد.
[سوره الممتحنۀ ( 60 ): آیه 7] ... ص : 130
( عَسَی اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَ اللَّهُ قَدِیرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 7
صفحه 97 از 274
عَسَ ی اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ: امید است خدا قرار دهد میان شما، وَ بَیْنَ الَّذِینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ: و میان آنانکه دشمن داشتید از کفار مکه
که خویشان شمایند، مَوَدَّةً: دوستی و یاري و آنچنان بود که جمعی از صنادید قریش، در عام الفتح ایمان آوردند و کسان ایشان را
با ایشان محبتی تمام پیدا شد به برکت اسلام. وَ اللَّهُ قَدِیرٌ: و خداي تعالی تواناست به همه مقدورات، پس قادر است بر آنکه دشمنی
را به دوستی مبدل، و اسباب مودت را بر ایشان آسان فرماید. وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ: و خداي تعالی بسیار بسیار آمرزنده است کسی را
که موالات کرده ص: 131
باشد با کفار پیش از نهی، مهربان است بر آنکه بعد از نهی، قطع مودت کرده باشد. یا آمرزنده و بخشاینده است کسی را که اسلام
آورد از مشرکان.
[سوره الممتحنۀ ( 60 ): آیه 8] ... ص : 131
( لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ( 8
را با حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عهد و پیمان بود که « بنو مدحج » و « خزاعه » شأن نزول: ابن عباس نقل نموده: قوم
هرگز قصد مسلمانان نکنند و دشمنان دین را یاري ندهند. و ایشان بر عهد خود ثبات ورزیدند، قصد مسلمانان ننموده و دشمنان
دین را حمایت نکردند حق تعالی در باره ایشان فرمود:
لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ: نهی نمیفرماید خداي شما را اي مؤمنان، عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ: از آنانکه مقاتله نکردند با شما، فِی الدِّینِ: در امر
دین و ملت، وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ: و بیرون نکردند شما را از سراها و منازل شما، أَنْ تَبَرُّوهُمْ: اینکه نیکوئی کنید با ایشان،
یعنی شما را منع نفرموده از نیکوئی کردن شما در حق جماعت مذکوره. وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ: و از آنکه حکم به عدل کنید به سوي
ایشان، و ظلم نکنید بر آنها تا موجب تألیف ایشان و تشویق آنها شود به اسلام. یا بفرستید بهرهاي براي آنها از آنچه در خانههاي
خود دارید از مطعومات، یا احسان نمودن با ایشان، منع شما نکرده، پس نیکوئی کنید و طریقه عدالت یا احسان مرعی دارید. إِنَّ اللَّهَ
یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ: بدرستی که خداي تعالی دوست میدارد عدل کنندگان را یا احسان نمایندگان را. نزد بعضی این آیه به آیۀ القتال
منسوخ است.
ص: 132
[سوره الممتحنۀ ( 60 ): آیه 9] ... ص : 132
إِنَّما یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلی إِخْراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِکَ هُمُ
( الظَّالِمُونَ ( 9
إِنَّما یَنْهاکُمُ اللَّهُ: اینست و جز این نیست نهی فرماید خدا شما را، عَنِ الَّذِینَ قاتَلُوکُمْ: از آنانکه کارزار کردند با شما، فِی الدِّینِ: در
دین و مذهب، وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ: و بیرون کردند شما را از خانههاي شما، وَ ظاهَرُوا: و هم پشت شدند و پشتیبانی نمودند با
دشمنان، و معاونت نمودند آنها را، عَلی إِخْراجِکُمْ: بر بیرون کردن شما، أَنْ تَوَلَّوْهُمْ: اینکه دوستی کنید با ایشان، یعنی خدا منع
فرماید از دوستی آنانکه با شما مقاتله نمودند و کمک نمودند به یکدیگر بر اخراج شما، مراد کفار مکهاند که عدهاي محاربه
کردند و جمعی در اخراج سعی کردند و برخی معاونت ساعیان کردند، وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ: و هر که دوست دارد ایشان را، فَأُولئِکَ هُمُ
الظَّالِمُونَ: پس آن گروه دوست دارندگان، ایشانند ستمکاران که وضع دوستی در غیر موضع میکنند، و به سبب آن مستحق عذاب
عظیم و عقاب الیماند، زیرا دوستی با خدا و رسول باید کرد، و از دوستی غیر خدا جز عقوبت چیزي طاري نشود.
صفحه 98 از 274
[سوره الممتحنۀ ( 60 ): آیه 10 ] ... ص : 132
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی الْکُفَّارِ لا
هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ إِذا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ لا تُمْسِکُوا بِعِ َ ص مِ
( الْکَوافِرِ وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْیَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا ذلِکُمْ حُکْمُ اللَّهِ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ( 10
ص: 133
شأن نزول: چون صلح حدیبیه واقع شد، یکی از جمله شروط این بود که هر مسلمانی از مکه به مدینه رود، حضرت او را به کفار
بازگرداند. و اگر مسلمان از مدینه به جانب مکه رود، قریش او را باز گرداند، و کتابتی بر این وجه نوشتند. جماعتی از مؤمنان از
مکه گریخته، به ملازمت حضرت آمدند، از جمله اسلمیه دختر حارث به حدیبیه آمد، مسلمان شد. شوهر او گفت: زوجه مرا به من
برگردانید مطابق صلحنامه. جبرئیل نازل، و گفت: این شرط بر مردان واقع شده نه بر زنان، و آیه را خواند.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا: اي کسانی که ایمان آوردید به خدا و رسول، إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ: چون بیایند به شما زنان مؤمنه، مُهاجِراتٍ: در
حالتی که هجرت کنندهاند از کفر به دار الایمان، فَامْتَحِنُوهُنَّ: پس بیازمائید ایشان را به این وجه که قسم دهید که بیرون آمدن آنها،
از دشمنی شوهر نبوده، و به هیچ غرضی از اغراض دنیویه نبوده، بلکه خاصه براي خدا و رسول و دین اسلام به اینجا آمدهاند. یا نظر
کنید در اماراتی که موجب غلبه ظن شود و آنچه منافی ایمان است از ایشان صادر نشود، اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمانِهِنَّ: خدا داناتر است به
ایمان ایشان، زیرا اوست عالم بواطن و سرائر. این به جهت تنبیه است شما را اي اهل اسلام، هیچ راهی نیست به چیزي که به آن
اطمینان و یقین حاصل شود در حقیقت ایمان ایشان، چه این مخصوص علام الغیوب است. پس شما را در این امر امتحان کافی
است، و لذا مدار احکام شرع، بر ظاهر است. بنابراین به سوگند یا به قدر وسع، ملاحظه امارات کنید. فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ: پس
ص: 134
[اگر] دانستید ایشان را به غلبه ظن که مؤمنه باشند، فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی الْکُفَّارِ:
پس بازمگردانید ایشان را به سوي کفار، و لذا حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ممتحنه را میگفت: باللّه الّذي لا اله الا
هو ما خرجت من بغض زوج باللّه ما خرجت رغبۀ عن ارض الی ارض باللّه ما خرجت التماس الدّنیا باللّه ما خرجت الّا حبّا اللّه و
رسوله. مراد به کفار، شوهران ممتحنهاند که: لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ: نه آن زنان حلالند مر کافران را، وَ لا هُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَّ: و نه آن کافران
حلال میشوند این زنان را، زیرا مأمون نیستند از آن که شوهران ایشان را گمراه کنند. وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا: و بدهید شوهران ایشان را
آنچه خرج مهر کردهاند نه مأکول و ملبوس.
بیان: وجوب وفاي به آنچه عقد صلح متضمن آنست، گاهی است که از شروط صحیحه باشد. پس صلح حدیبیه، اگرچه شامل رد
هر کسی باشد که به دار الاسلام آید، لکن چون مطلق است و قابل تقیید، پس مقید خواهد بود به آنکه مشتمل بر مفسده نباشد.
حضرت، سبیعه را سوگند داد و مهري که شوهرش به او داده بود از او گرفته برگردانید و آیه نازل شد.
وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ: و هیچ گناه و بأسی نیست بر شما، أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ: اینکه نکاح کنید زنان مهاجره را، زیرا اسلام، فسخ نکاح نموده
میان ایشان و شوهران کفار ایشان. پس شما را جایز است ایشان را به نکاح خود درآورید. إِذا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ: چون داده باشید
ایشان را اجرهاي ایشان، یعنی مهرهاي آنها. تسمیه مهر به اجر، به جهت آنست که مهر، اجر بضع است و شرط دادن مهر در نکاح
اشاره است به آنکه به آنچه ازواج؟؟؟ به ایشان دادهاند از مهر، قائم مقام مهر نیست در نکاح مستأنف. (احکام این فروعات مراجعه
به کتب فقهیه است.)
و نیز به جهت مباینت کفر و ایمان فرماید: وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ: و چنگ مزنید و تمسک نجوئید به عقدهاي زنان کافره، یعنی
باید میان شما و ایشان علاقه زوجیت نباشد. مروي است که بعد از این آیه، اصحاب، هر زن کافره که در نکاح داشتند طلاق دادند.
صفحه 99 از 274
وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ: و طلب کنید از کفار
ص: 135
آنچه خرج کردهاید از مهر ایشان، یعنی هرگاه زنان شما مرتد شده به کفار ملحق شدند، مهري که به ایشان داده باشید، از کفار
مطالبه کنید، اگر مانع آن زنان شوند. وَ لْیَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا: و باید طلب کنند کافران از شما آنچه خرج کردهاند از مهر زنان مهاجرات
خود، یعنی عصمت زوجیت منقطع شد میان مؤمن و کافره، و میان کافر و مؤمنه. پس رد کنند هر یک مهري را که به صاحب خود
دادهاند. ذلِکُمْ حُکْمُ اللَّهِ: جمیع آنچه مذکور شد در این آیه، فرمان خداي باشد، یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ: حکم میفرماید خدا میان شما، وَ اللَّهُ
عَلِیمٌ حَکِیمٌ: و خدا داناست به مصالح شما، حکم کننده به آنچه حکمت مقتضی او است. (احکام مسلمه و کافره رجوع به کتب
فقهیه است).
[سوره الممتحنۀ ( 60 ): آیه 11 ] ... ص : 135
( وَ إِنْ فاتَکُمْ شَیْءٌ مِنْ أَزْواجِکُمْ إِلَی الْکُفَّارِ فَعاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذِینَ ذَهَبَتْ أَزْواجُهُمْ مِثْلَ ما أَنْفَقُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ ( 11
شأن نزول: بعد از نزول این آیه، مؤمنان اداي مهر مهاجرات به ازواج ایشان نمودند، و کفار از اداي مهر زنان مرتده، ابا نمودند، آیه
نازل شد:
وَ إِنْ فاتَکُمْ: و اگر فوت شود، یعنی سبقت گیرد از شما، شَیْءٌ مِنْ أَزْواجِکُمْ: یکی از زنان شما، إِلَی الْکُفَّارِ: به سوي کافران، یعنی به
دار الحرب پیوندد و مهر او به دست شما نیاید، فَعاقَبْتُمْ: پس از عقب درآیید ایشان را تا غنیمت ایشان به دست شما درآید، یعنی
بیاید نوبت شما از ادا کردن مهر به این وجه که در عاقبت، شما ظفر یابید و غنیمت به دست شما آید.
بیان: تشبیه نموده آنچه به آن حکم فرموده بر مسلمانان و کافران، که اداي مسلمانان است مهر زنان کفار را در یک نوبت، و اداي
کفار مهر زنان مسلمانان را نوبتی دیگر، به امري که متعاقب یکدیگر باشند مثل تعاقب در رکوب و غیر
ص: 136
آن.
فَآتُوا الَّذِینَ: پس بدهید کسانی را که، ذَهَبَتْ أَزْواجُهُمْ: رفتهاند زنان ایشان به دار الکفر و مهر نیافتهاند، مِثْلَ ما أَنْفَقُوا: مانند آنچه
نفقه کردند از مهر آن زنان.
نکته: ذکر شیء در موقع احد، به جهت تحقیر زنان مرتده، و مبالغه در تعمیم است. یا مراد از شیء، مهر باشد، یعنی اگر چیزي از
مهر زنان مرتده از شما فوت شود و نزد کفار بماند و نتوانید از آنها بگیرید، وقتی که نوبت ظفر به شما رسد، مهر زنان را از غنیمت
به ازواج؟؟؟ آنها رسانید. وَ اتَّقُوا اللَّهَ: و بترسید عذاب خدا را در تجاوز از فرمان او، الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ: آن خدائی که به او ایمان
آورندگانید، زیرا ایمان به او سبحانه، مقتضی پرهیز است از عقاب او.
[سوره الممتحنۀ ( 60 ): آیه 12 ] ... ص : 136
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ عَلی أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لا یَسْرِقْنَ وَ لا یَزْنِینَ وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ
( یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 12
شأن نزول: در روز فتح مکه، چون حضرت به کوه صفا و مروه برآمد، با رجال مکه بر اسلام و جهاد بیعت نمود. زنان ایشان در
پیروي بیعت میل کردند، حق تعالی طریق بیعت و شرایط آن را به حبیب خود بیان فرمود:
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ: اي پیغمبر خبر دهنده، یا اي بلند قدر عالی مرتبه، إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ: چون بیایند به تو زنان مؤمنه، یعنی به نیت ایمان
صفحه 100 از 274
آوردن، یُبایِعْنَکَ: بیعت میکنند تو را، عَلی أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً: بر آنکه شرك
ص: 137
نیاورند و شریک نگیرند به خدا چیزي را از اصنام و اوثان.
شروط بیعت را فرماید: 1- آنکه شرك به خدا نیاورند هرگز. 2- وَ لا یَسْرِقْنَ: و دزدي نکنند از مال شوهر و غیر آن. 3- وَ لا یَزْنِینَ:
- و زنا نکنند. 4
وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ: و نکشند فرزندان خود را. مراد دخترانند که زنده در خاك میکردند، یا قصد بچهاي که در شکم دارند نکنند
- که او را بیاندازند. 5
وَ لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ: و نیایند به دروغی که از روي جهل، یَفْتَرِینَهُ: افترا نموده و بربافته باشند، بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ: میان دستها و
پاهاي خود. این کنایه است از فرزندي که به دروغ بر شوهر خود ببندند، زیرا شکم که حامل ولد و فرج که از او ولد حاصل گشته.
میان دو پا باشند. مراد آنکه فرزند حرامزاده نیارند و به دروغ اسناد به شوهر ندهند. 6- وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ: و نافرمانی نکنند
تو را در کردار نیکو که به ایشان امر کنی.
بیان: تقیید به معروف با آنکه پیغمبر امر نمیفرماید مگر به آن، تنبیه است بر آنکه جایز نیست اطاعت مخلوق در معصیت خالق.
در تفسیر معروف در این مقام وجوهی است: 1- هر چیزي که موافق طاعت خدا باشد. 2- با هیچ مردي غیر محرم در خلوت
ننشینند. 3- نوحه نکنند و جامه ندرند و موي نکنند و روي نخراشند و سر نتراشند. 4- سلیطه نباشند و شعر نخوانند. 5- با نامحرم
سخن نگویند و خلاف عفت از آنها سر نزند. 6- علی بن ابراهیم رحمه اللّه از حضرت صادق علیه السّلام: آنچه واجب فرموده بر
آنها از نماز و زکات و آنچه را که امر فرموده ایشان را از خیر.
چون زنان با این شرایط با تو بیعت کنند، فَبایِعْهُنَّ: پس بیعت نما با ایشان و ضامن ثواب ایشان بشو در وفاي به این شروط.
تنبیه: کیفیت بیعت زنان: در کتاب کافی در ذیل روایت حضرت صادق علیه السّلام بیان شروط فرماید. از حضرت پیغمبر صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم سؤال نمودند چگونه زنان بیعت کنند؟ فرمود: من مصافحه ننمایم زنان را، پس قدحی از آب خواستند و دست
مبارك در آن فرو بردند و بیرون آوردند، فرمودند
ص: 138
«1» . به زنان: داخل کنید دستهاي خود را در آن آب. بدین طریق، زنان بیعت نمودند
وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ: و طلب آمرزش نما براي آن زنان بیعت کننده از خدا از آنچه کردهاند در حالت کفر، إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ:
بدرستی که خداي تعالی آمرزنده گناهان توبه کنندگان، و مهربان بر ایشان به توفیق ایمان و توبه و اطاعت است.
[سوره الممتحنۀ ( 60 ): آیه 13 ] ... ص : 138
( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ ( 13
شأن نزول: جمعی از فقراي مسلمانان با یهودان دوستی میکردند و اخبار مسلمانان به آنها میگفتند و از ایشان طعام و میوه
میگرفتند حق تعالی از آن نهی فرمود و آیه نازل شد:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا: اي کسانی که ایمان آوردید به خدا و رسول و قیامت، لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً: دوستی مکنید و مودت مورزید گروهی را
که، غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ: خشم و غضب فرموده خدا بر ایشان و آنها را به آتش قهر خود معذب فرمود. مراد یهودانند. قَدْ یَئِسُوا مِنَ
الْآخِرَةِ: بتحقیق نومید شدند آنها از ثواب آخرت به سبب کفر و عناد و کتمان صفات حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که
در تورات بود، و معرفت داشتند به صدق آن حضرت در این صورت ایشان مورد غضب الهی و محروم از ثواب آخرتی خواهند
صفحه 101 از 274
بود، کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ:
چنانچه ناامید شدهاند کفار، مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ: از اهل قبرها، یعنی از مبعوث شدن مردگان در نشأه آخرت، یا از رجوع مردگان
خود به دنیا، یا رسیدن
__________________________________________________
[...] . 1) به نقل از نور الثقلین، جلد 5، صفحه 307 ، حدیث 29 )
ص: 139
خبر آنها به ایشان یا بیان کفار است، یعنی یهود ناامیدند از ثواب آخرت، همچنانکه کافران مرده که به چشم دیدهاند قبح حال و
بدي مآل خود را، و بعلم الیقین عاقبت خود را دانسته و از نعم آخرت به کلی قطع امید نمودهاند.
خاتمه: آیه شریفه تذکر است به اهل ایمان در دوستی معاندان که مورد سخط و غضب الهی واقع شدند، و نهی صریح باشد بر
اظهار مودت و محبت نسبت به آنان. و مراد به غضب شدگان به قهر خداوند سبحان، یهود میباشند که به سبب عناد و طغیان و
کشتن انبیاء و تحریف تورات، حق تعالی بر آنها غضب فرمود، و عدهاي از ایشان را مسخ فرمود به صورت میمون و خوك.
ص: